۱ جلد كتاب
۷۴,۰۰۰ ريال
پديد آورنده : فرهاد خضري
انتشارات : روايت فتح
[ بازديد : ۶۶۲۰ بار ]
صداش می زدند میرزا محمد. گاهی محمد. از همان اول بلد نبود لبخند بزند، فقط بلد بود زندگی کند. زندگی برای او با رنج همراه بود . با زخم. آدم زخمی یا می نالد یا درد زخم اش را تحمل می کند. گاهی هم فریادش را می رود در خلوت می زند تا کسی نبیند، کسی نشنود، کسی رنج اش را نفهمد. آنی که به زخم خودش لبخند می زند، خیلی با خودش جنگیده و دل پرخونی دارد. میرزا محمد این طور آدمی بوده. هرکس او را به یاد آورده، هر چه که از او می دانسته، با لبخندی روایت کرده که از او، پیش او، به یادگار مانده بود. میرزا محمد توانست با همین لبخندهایی که خیلی شبیه لبخندهای ماست، یکی از زمینی ترین آدم های روزگار خودش باشد. منتها تنها فرق اش با خیلی هامان در این است که با همان لبخندها توانست از زمین دل بکند.
«همان لبخند همیشگی» می خواهد این راز را با شما در میان بگذارد.